برگزیده

۱۹ چیز دیگر جز سفر به تنهایی نمی تواند به شما بیاموزد

این اشتیاق را داشتم که برای مدتی از همه چیز و همه دور شوم. من حدود چهار سال بود که از بیماری رنج می بردم و پس از اخبار منفی مداوم پزشکان ، خستگی بر من غلبه کرد. بنابراین ، من کارم را رها کردم ، یک بلیط یک طرفه به طرف دیگر استرالیا خریدم و بدون هیچ برنامه ای به مدت شش ماه به سفر رفتم.

در اینجا 19 جواهر حکمت وجود دارد که من تنها در سفر آموختم و اکنون در زندگی روزمره من در پرت کاربرد دارد:

1- کاملا بستگی به خودتان

دارد
گاهی اوقات متوجه نمی شویم که افراد چقدر می توانند بر ما در زندگی روزمره ما تأثیر بگذارند ، اعم از خانواده ، دوستان ، شریک ، همکاران یا محیط اجتماعی. من بیش از حد بر گوش دادن به صدای خودم بر نظرات دیگران در مورد آنچه باید انجام دهم تأکید کرده بودم. مسافرت به تنهایی اولین باری بود که می توانم بگویم من واقعاً بیش از هر زمان دیگر به خودم وابسته بودم بدون اینکه احساس بدی نسبت به آن داشته باشم یا مجبور باشم خودم را توضیح دهم.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2- یادگیری فرهنگ جدید

ما می توانیم آنقدر به محیط ، خانه و جامعه خود عادت کنیم که به طور ناخودآگاه کار کنیم بدون اینکه به این فکر کنیم که آیا به رشد ما کمک می کند یا خیر. پذیرش فرهنگ ها و شیوه های دیگر زندگی می تواند دیدگاه های شیوه زندگی ما را گسترش دهد. برعکس ، من قدردانی عمیقی برای آنچه در خانه داشتم داشتم مانند این که بتوانم هر زمان که مایل بودم به دیدار خانواده ام بروم.

3- پیدا کردن دوستان جدید خارج از حلقه

شما
من از آن دسته گردشگرانی شدم که مطمئن شدم به مغازه داران می گویم که من محلی نیستم. نه این که آنها خواسته باشند یا چیزی. شگفت انگیز است که چگونه سریع می توانید با این کار فقط در مورد خودتان دوست شوید. بی دست و پا – به شکلی نامناسب. من از دیدن مکان های جدید با شخصی که او را نمی شناختم عصبی بودم. هیچ چیز مانند معاشرت با آن دوست (بازگشت به خانه) نیست که می توانید صددرصد در کنارش باشید ، اما انجام کاری که قبلاً انجام نداده بودم هیجان انگیز بود. مکانهای شگفت انگیز ، جنگلها ، غارهای پنهان شده به من نشان داده شد و برای یک عمر خاطرات داشتم.

4- آزادی

آزادی بهترین بخش این بود که به تنهایی سفر کنم ، آنچه را که می خواستم انجام دهم ، وقتی می خواستم ، آنطور که می خواستم. این که ما در سفر هستیم یا نه این نهایت احساس است. با این حال ، هنگامی که به خانه بازگشتیم ، خواسته ها ، مسئولیت های روزانه و افرادی که در زندگی ما هستند می توانند دلیل این باشند که یک خیال صرف آزادی است. احساس می کنم احساس آزادی در سفر یا تعطیلات چیزی است که می توانید در زندگی روزمره احساس کنید. و به خاطر این تجربه است که من به سمت این باور پیش رفتم و آن را در نگرش روزانه خود به کار گرفتم و به خودم زمان بیشتری برای انجام کارهایی که دوست دارم انجام دهم. احساس می کنم در حال حاضر در واقع زندگی خودم را انجام می دهم.

5- شنیدن صدای درونی شما

وقتی بیشتر اوقات تنها هستید ، می توانید افکار خود را خیلی بیشتر بشنوید! با وجودی که مدتی را صرف گوش دادن به افکار خود در خانه می کردم ، اما مدتی تنها بودن آنها را تشدید می کرد. من توانستم خیلی بیشتر گوش کنم و جنبه هایی از خودم را که نادیده گرفته بودم یا حتی به آنها توجه نکرده بودم ، ببینم. این قطعاً اهمیت عمیق تر شدن در خود و واقعا تمرکز بر افکار درونی ، عادات و واکنش های من نسبت به زندگی را بیشتر می کند.

6- خودتان را دوباره اختراع کنید یا واقعاً خودتان باشید

هیچ کس شما را نمی شناسد ، بنابراین فرصتی عالی است که آن سبکی را که به آن فکر می کنید امتحان کنید اما شهامت آن را نداشته اید! یا این چیزی است که من رویای آن را داشتم؟ من سالها در دنیای شرکت ها بودم ، اما مخفیانه آرزو می کردم که گاهی اوقات هیپی ساحل را در خود بغل کنم. اوه و من بالاخره این کار را کردم. من تقریباً هر روز به ساحل می رفتم ، آب نمک را چند روز روی موهایم می گذاشتم ، لباس های راحت می پوشیدم و مچ پای زنگوله ام را می پوشیدم. من کاملاً لذت بردم که نگران این نباشم که چگونه به دنبال کسی یا چیزی می گردم. مطمئناً به من پی برد که چقدر برای مردم و کار تلاش می کنم ، عادتی که اکنون قطعاً آن را ترک کرده ام.

7- رفتن بدون آرایش

برای کسانی که هر روز آرایش می کنند ، این فرصت بسیار خوبی است تا اجازه دهید پوست شما نفس بکشد. من از برطرف کردن “نیاز” خود به آرایش استفاده کردم ، زیرا سالها برای کار روزانه آن را می پوشیدم و طبیعت دوم شد. در ابتدا این یک حس آسیب پذیر بود بدون آرایش در مکانهایی که معمولاً از آن استفاده می کردم ، اما بعد از مدتی احساس آزادی کردم و دیگر نیاز روزانه من به آن نیست. من آن را وقتی می خواهم می پوشم ، نه به این دلیل که من نیز آن را دارم. و آیا می دانید زمانی که مجبور نیستید صورت دیگری بپوشید چقدر بیشتر روی دستان خود دارید؟ زمان به دست آمده برابر با ماجراهای بیشتر است.

8- خروج از فیس بوک

من یک ماه از فیس بوک مرخص شدم و حساب خود را در سفرهایم به طور کامل بستم. در عوض همه ماجراهای خود را بارگذاری کنید و همه جا را بررسی کنید ، من در مورد آن در مجله خود نوشتم. گذراندن وقت در طبیعت بدون استفاده از فیس بوک یا تلفن در موارد متعدد ، به روشنی نشان می داد که چقدر از آن بی فکر استفاده می کنم و از آنچه در اطرافم می گذرد غافل می شوم. قطع ارتباط برای مدتی و همکاریبا لحظه ، با منظره و با افکار خودم دوست ندارم. ذهن برای خلاقیت ، تفکر واضح و شادابی باید گاهی آزاد باشد.

9- انجام همه کارهایی که به تأخیر انداخته اید

زمان بیشتری در اختیار شماست تا برخی از کارهایی را که به دلیل محدودیت ها و مسئولیت ها در خانه کنار گذاشته اید انجام دهید. بسته به علایق و سرگرمی های شما ، این می تواند راهی عالی برای رها کردن خود در احساسات شما با استفاده از الهام از سفرهای شما باشد. من زمان زیادی را صرف خواندن و نوشتن کردم که در واقع در پیگیری آن در حال حاضر کمک کرد.

10- زندگی خود را دوباره ارزیابی کنید

من می خواستم سالها تحصیل کنم و همچنین بنویسم ، اما به دلیل تمرکز بر املاک ، آن را به تعویق انداختم. در حالی که دور بودم تصمیم گرفتم به دنبال رویاهایم بروم و دیگر منتظر لحظه کامل نباشم. ارزیابی مجدد زندگی ام به من کمک کرد تا آنچه را که دیگر در زندگی من هدف نداشت را رها کنم و شهامت آن را داشته باشم که آنچه را که باور داشتم انجام دهم دنبال کنم.

مطلب دیگر :   آزمون پره انترنی و علوم پایه دامپزشکی

11- تجربه و خاطراتی که فقط درباره

می دانید
ما دوست داریم خاطرات و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم ، اما وقتی داستان سفر خود را با اکثر افرادی که به آنها علاقه ندارند به اشتراک بگذاریم ، اجازه می دهیم با آن روبرو شویم. انجام کارهایی که فقط شما می دانید در واقع یک احساس وحشیانه است. این مانند دوستی بین شما و خودتان است که هیچ کس آن را درک نمی کند ، فقط شما آن را تجربه می کنید. نزدیک نگه داشتن آنها در برخی موارد بهتر از به اشتراک گذاری است. من قطعاً رابطه بهتری با خودم برقرار کرده ام و به همه کارهای فوق العاده ای که انجام داده ام ، به تنهایی لبخند می زنم.

12- به خودتان اعتماد کنید که خودتان فکر کنید و تصمیم بگیرید

من همیشه کسی بودم که از دیگران که به آنها اعتماد داشتم نصیحت می کردم و در حالی که توصیه آنها “اشتباه” نبود ، این نیاز من بود که من را از انجام کارهایی که در قلب من بود دور می کرد. من آنقدر به خودم اعتماد نداشتم که ایده هایی را که داشتم دنبال کنم ، همچنین به عنوان بهانه ای بارها بر حرفه خود تکیه کردم. تا زمانی که به تنهایی به مسافرت نرفتم ، نمی دانستم که چقدر به دیگران اعتماد دارم تا به خودم. اعتماد به شهود درونی ام و آنچه فکر می کنم برای من بهترین است به سلامت جسمی و روحی من کمک کرده است. ناشناخته اکنون چندان ترسناک به نظر نمی رسد. گاهی اوقات ما می خواهیم مردم به ما توصیه کنند زیرا ما از این که خودمان قدم برداریم بسیار می ترسیم ، اما اگر آنچه آنها می گویند دلیلی باشد که شما را از رسیدن به رویاهایتان باز می دارد ، چطور؟

13- غلبه بر ترس از تنهایی

انجام همه کارها به تنهایی برای یک دوره زمانی به شما نشان می دهد که واقعاً چقدر می توانید در شرکت خود شاد ، خوشحال و امن باشید. این امر تمایل به “معاشرت” با مردم را به دلیل عدم تمایل به تنهایی از بین می برد. اعتراف می کنم ، دوره هایی وجود داشت که شنبه شب ها با هیچکس غیر از خودم احساس وحشتناکی داشتم ، با این حال ، من به خوبی از عهده این کار برآمدم و بیشتر مشغول نوشتن ، خواندن و موسیقی شدم. گاهی اوقات بیش از حد معاشرت از کارهایی که ما واقعاً باید به تنهایی انجام دهیم ، منحرف می شود. توسعه خود“>توسعه خود

14- صبر

از نظر مشاهده ، در دنیای امروز صبر یک ویژگی در انسان است که به سرعت با نیاز به همه چیز جایگزین می شود. موفقیت ، بدن “کامل” ، پول ، غلبه بر نبردها ، روابط ، در محیط اجتماعی ما فوریتی وجود دارد که صبر را کنار گذاشته و در زندگی عجله کنیم. من کار نمی کردم و نمی دانستم روز بعد چه چیزی برایم به ارمغان می آورد یا آیا من پول کافی برای ادامه سفر دارم. همانطور که خود را متعهد می دانستم که برای هر آنچه که قرار است اتفاق بیفتد باز باشم ، صبر بیشتر شد. من توانستم اهمیت صبر را درک کنم و آن را عملی کنم.

15- افراد به خانه

بازگشتند
جدا بودن از عزیزان دشوار است ، اما همچنین راهی عالی برای تقویت پیوندهایی است که دارید. این همچنین یک چشمان باز بود که چقدر خود را به برخی از افرادی که دوستی ما را بدیهی می دانستند اختصاص دادم. وقتی صحبت از دوستی به میان می آید ، کیفیت بر کمیت بهترین است و زمان دور واقعاً آن را تعیین می کند. بدون علاقه به دوستی هایی که سرشار از نیاز ، کنترل و درام بود برگشتم. وقت من ارزشمند است و سرانجام جسارت خود را برای ایجاد موانع در برابر مکنده های زندگی به کار گرفتم. شگفت انگیز است که چگونه دور بودن به تنهایی می تواند چشم شما را به روی دوستی های ناسالم باز کند که مدت ها درست زیر بینی شما بوده است.

16- قدردانی

میزان سپاسگزاری که تجربه کردم در سطوح مختلف به دست آمد. من واقعاً از فرصتی که بتوانم سفر کنم و همچنین آنچه قبلاً در خانه داشتم قدردانی کردم. در سفرهایم با زنی ملاقات کردم که واقعاً بر اهمیت وقت گذاشتن برای شکرگزاری برای چیزهایی که روزانه در زندگی شما وجود دارد و اینکه چگونه با این کار دریافت بیشتری خواهید داشت تأکید می کند. با در نظر گرفتن آن بلافاصله ، شروع به تشکر از زندگی خود کردم و به دنبال چیزهایی بودم که از آنها سپاسگزار باشم. قدردانی عمیق از آنچه که من هر روز دارم ، افرادی که با آنها روبرو می شوم و چالش هایی که بر سر راه من قرار دارد ، قلبم را بر نعمت هایی که هر روز وجود دارد باز کرده است.

17- زمان تمرکز مجدد بر سلامتی

است
همانطور که ما همیشه در حال رشد و تغییر هستیم ، بدن ما نیز رشد می کند. شرایط متفاوت در زندگی ما ممکن است سلامتی بهتر یا بدتری را به همراه داشته باشد. سالها با بیماری مداوم رنج می بردم ، پزشکان و متخصصان پاسخی برای من نداشتند و از اخبار بد پایان ناپذیر خسته شدم. من زندگی سالمی داشتم اما چیزی کم بود. یکی از دلایلی که من تصمیم گرفتم به تنهایی سفر کنم این بود که پس از تحقیق در مورد افرادی که پس از بیماریهای جدی ، بازگشتهای شگفت انگیزی را پشت سر گذاشته بودند ، راههای دیگر برای به دست آوردن سلامتی را کشف کنم. بیشتر وقت خود را صرف تمرکز بر سلامتی ، آرامش ، ناراحتی ، تحقیق ، آزمایش غذاهای جدید ، ملاقات با افراد در صنعت بهداشت و باز بودن راههای دیگر کردم. این یک بیدارکننده بزرگ برای تقویت خود و دانش در تغذیه و سم چسبناک استرس بود! فقط بگویید من دیگر از بیماری رنج نمی برم.

18- بی اهمیت بودن نظر دیگران

وقتی یک روز به ساحل می رفتم ، با شلوارک کوتاه و پوست سفید رنگ پریده ام احساس ناامنی می کردم وقتی خودم را با بچه های ساحل مقایسه می کردم که مثل همه جا بود! خوشبختانه یک فکر فوق العاده و بسیار واقعی در ذهن من نقش بست ، چرا من به آنچه دیگران درباره من فکر می کنند اهمیت می دهم؟ و چگونه می توانم بفهمم که مردم درباره من فکر می کنند؟ منظورم این است که بسیار متکبر هستید؟ در آن لحظه من تصمیم گرفتم که این افکار محدود کننده را کنار بگذارم و به خودم ببالم ، حتی اگر سلولیت در اطرافم تکان می خورد. ساحل روزانه در ساحل طلا ، با آن بینش جدید ، آن را بسیار لذت بخش تر کرد.

19- با جریان

سفرهای خوش!