برگزیده

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 231

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

چرند اندر چرند-پرت و پلا

 

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

بنده زاده-پسر من

دست دادن-پیش آمدن

چل مرد-مرد کوتاه قد

چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

دم بازی-چاپلوسی-تملق

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

تَخم-مهمل تَخم

پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

خدا کند-ای کاش

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

چوچول باز-دغل-بی حیا

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن

چشم و همچشمی-رقابت

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

تیغ زن-کلاه بردار-گوش بر

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

اجباری-خدمت سربازی

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

چار دستی-قمار چهار نفری
ادرار بزرگ(مدفوع)
چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب
تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)
خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار
 

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

آدم شش‌درچهار-شخص کوچک اندام و ریزنقش

بازرس-مامور بررسی و کنترل

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

بر وفق-مطابق-موافق
خرپا کوب-کسی که کارش ساختن خرپا است

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا

 
ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

جَفت-چوب بست انگور

تک و تا-جنب و جوش

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری

با خدا-خداشناس-مومن

پوست کنده-رک و بی پرده

اسب چوبین(تابوت)

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

 

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

رد پا-جای پا-اثر

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی
پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

آخرین تیر ترکش(آخرین تدبیر)

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

 
دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

از جا پریدن(یکه خوردن، عصبی شدن)

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

احدالناس(کسی، فردی)

 

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

دختر بچه-دختر کم سن و سال

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

پارسنگ برداشتن عقل کسی-خل بودن-دیوانه بودن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

خود را بستن-پول دار شدن

تخم حرام-حرام زاده-شرور-شیطان

زیر کردن-کسی را زیر وسیله ی نقلیه گذاشتن که موجب آسیب یا مرگ او شود

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن

چنگول زدن-پنجه زدن

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

فرض کنیم که
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

پُخت کردن-پختن

خوشایند-مطبوع-پسندیده

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

زیر لبی-زیر زبانی

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

 
بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

بازار مکاره-بازار موقت

 

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

 

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

درشت-حرف زشت-دشنام

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن

پخش-پراکنده

چلو صاف کن-آبکش

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

پس افتادن-عقب افتادن اجاره و مانند آن-بهم خوردن حال کسی در نتیجه ی ترس

رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

حق شناس-سپاس گزار

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

چرت زدن-گرفتار غلبه ی خواب بودن

پت پتی-موتور سیکلت

رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن
 

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

چُغُل-سخن چین

دود چراغ-کشیدن شیره

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

 

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای

 

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن
دیالله-زود باش دیگه !
چانه لغی-راز داری نکردن
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن
چینه کشی-شغل چینه کش

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

 

د ِ-زود باش!

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن

 

اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن

خودمانی-صمیمی-یکدل

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

 
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

بر پا شدن-ایجاد شدن

پُلوغ-ازدحام-بی نظمی

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

خوش بنیه-سالم و قوی

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

فرض کنیم که

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

آمد نیامد داشتن-روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

بچگی کردن-بیخردانه

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن

بز دل-ترسو

چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

چپ بودن-چپ دست بودن-لوچ بودن-مخالف یودن

بلا به سر کسی آوردن-کسی را به زحمت و دردسر انداختن-به کسی آسیب رساندن

زدن رای کسی-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

 

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

 

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

خِرخِره-حلق-حلقوم

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن

به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

خانه شاگرد-پسربچه ی خدمت گزار در خانه

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

چار چشم-کسی مه عینک می زند

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

آینه‌ی دق-آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

ریش توپی-ریش تپه

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

چلچل-خال خالی-ابلق

برادر دینی-هم کیش-هم مذهب

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

به درک- به جهنم

 

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن

حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی
توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

جَخت-متضاد صبر

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

 
راحت کردن-کشتن

بیرون رفتن-به توالت رفتن

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

حقه زدن-فریب دادن

حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)
اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن
خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

خرناس-نگا. خُرخُر

با دست و پا-آدم زرنگ

پیشاب-ادرار

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

بَر و رو-قد و قامت-چهره

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

خانم-زن بدکاره-هرزه
در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن
اختر شمردن-شب‌بیداری

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

 

چارچار زدن-بی حیایی کردن

باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن

حاملگی-آبستنی

در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)
سیار غم انگیز و. سوزناک بودن

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

چفت کردن-با زنجیر بستن

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

 

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

 

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

چنگک شدن-چنگ شدن

آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

حق البوق-رشوه

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

زور-اجبار-الزام

رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

پَخ-مسطح-بی ژرفا

 
چراغان-جشن و سرور پر چراغ

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

 

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

دو لبه-دارای لب کلفت

دَم کردن-ریختن آب جوش روی چای و مانند آن و حرارت دادن آن ها-گذاشتن برنج جوشانده بر روی آتش تا آب آن بخار شود

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

 

آمده-شوخی و لطیفه

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

حرف های گنده تر از دهان-ادعاهای زیادی-سخنان خارج از توانایی

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن

 

چنار عباس علی-متلک بد

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

اشک خنک-گریه‌ی ساختگی

بُراق-خشمگین-عصبانی

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

بد قلق-بد عادت-بد ادا
رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

روده گشاد کردن-سکسکه کردن

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)
اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن
پینه کردن- پینه بستن

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

جفتک زن-لگد زن

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی

جزغاله شدن-سخت سوختن-زغال شدن

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

 
بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

 

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

انگشت‌شمار(کم، معدود)

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر
بامبه-توسری
اُس و فُس(اصل، مایه، چهارستون بدن)

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن

تو هم رفتن-اوقات تلخ شدن-ناراحت شدن

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

بی چیز-تهی دست-فقیر

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن

دق کردن-از غصه مردن

تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق
زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

بَر و رو-قد و قامت-چهره

آمدن-آغاز به کاری کردن

آماده‌باش(حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر)

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

زبان درازی-گستاخی در سخن گفتن-عمل آدم زبان دراز

حدمتکار-مستخدم

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

 

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن

در آمدن از آب-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

بوق سگ-بسیار دیر وقت

 

در زدن-کوبیدن در خانه

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

خودرنگ-دارای رنگ طبیعی

 
خاک برگ-برگ خشک خرد شده

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

آقبانو(نوعی پارچه‌ی نخی نازک)
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

جاده کوبی-راه صاف کردن

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر

ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

 
پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

آجرپاره-جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست
جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن
زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد
 

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

 

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

ادا اصول(ادا اطوار)

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

پس کله ی کسی زدن-کسی را به کاری واداشتن

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

زیر جامه-زیر شلواری

چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند

چسی درکن-آدم پر مدعا

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

 

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

حاجیت-بنده

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

آهوی خاور(آفتاب)

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

 

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

دست کم-حداقل

پس افتاده-بچه ی کسی

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

ته نشین شدن-رسوب کردن

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

 

دست فروشی-شغل دست فروش

از بی‌کفنی زنده بودن-بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

زور-اجبار-الزام

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن
دور پرواز-پرواز کننده تا فاصله های بسیار

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن

ترکه-آدم باریک و بلند

آلت فعل-وسیله‌ی انجام کار

جاگرم کردن-در جایی ماندن

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

از زبان افتادن-لال شدن

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

پولک-زینت هایی دایره شکل و درخشان که به جامه می دوزند

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

پر و بال-امکان-فرصت

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن

خش و خش-نگا. خش خش

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

چسبیدن-لذت دادن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن
بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

چانه لغی-راز داری نکردن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

 

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

بی ریش-ناجوانمرد-نامرد

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن

چپری آمدن-زود آمدن

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

 

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

خصوصی-مقابل عمومی

به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن

چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

خود را بستن-پول دار شدن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

 

حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن

چوب علی موجود-چوب کج و معوج درویشان

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود
از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)
تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

ریختگی-ریزش

جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن

دست آموز کردن-تربیت کردن

خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

خایه ی غول را شکستن-به تمسخر برای کوچک کردن و ناچیز شمردن کار کسی می گویند

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

جاهل پسند-چیزی که جوان

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

دهن-واحد آواز خواندن
بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی
رج کردن-رج بستن

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

زانو بند-پارچه ی کشی حلقه مانند که برای حفاظت زانو در برابر ضربه یا در رفتگی بزر آن می بندند

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

چرک کردن-عفونت کردن زخم

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

جز جگر زدن-نفرینی است به معنی به بلا گرفتار شدن-دل سوختن بر اثر اندوه و مصیبت

تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است

دست فروشی-شغل دست فروش

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

درجه-تب سنج-مرتبه ی نظامی

جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

 

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

از دست برآمدن(ممکن و شدنی بودن، از عهده بر آمدن)

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

 

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

خاله زنک-زن امل و دنیا ندیده-بی سواد و عامی-کسی که همواره درباره ی دیگران حرف می زند

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

پیش رس-زود رس

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

در دست-آماده-حاضر

 

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

به چشم-اطاعت می شود

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

پینه کردن- پینه بستن

خوش خوشان کسی شدن-بسیار لذت بردن

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

 

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

در و تخته-دو دوست خوب-زن و شوهر جور

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

باخت-آنچه باخته باشند-زیان

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن

از جیب رفتن(سود یا لذتی را از کف دادن)

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)
پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

خیز-ورم-آماس

داد و هوار-داد و فریاد

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

چَک-سیلی-کشید

 

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود

از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

آفتاب‌نشین(بیکاره و تنبل)

زهر ریختن-در حق کسی بدی کردن-انتقام گرفتن-اصل بد خود را نشان دادن
راه و چاه را شناختن-دشواری های کار و زندگی را شناختن
آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

چشمک-ایما و اشاره به چشم

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

خبر گرفتن-پرسیدن

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

رخت کسی کوک بودن-رفاه داشتن

پس پناه-جای خلوت در خانه یا کوچه-پستو

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

دود و دم داشتن-بساط چای و قلیان یا تریاک گستردن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

دوا خور-معتاد به الکل

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

 

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

این دو کله‌دار(خورشید و ماه)

 

پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

دم-هنگام

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

خون دیدن زن-عادت ماهانه شدن زن

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران

چنار عباس علی-متلک بد

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

پیله ی کسی به کسی گرفتن-کسی را اذیت کردن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

جِر-اوقات تلخی-لج

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

چغل خوری-سخن چینی

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

پشم و پیله-ریش

چسبیدن-لذت دادن

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی
حرام و حرس-ریخت و پاش
ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

چی-چه-چیز

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

 
دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن

پا سوخت-پا بد-بد شانس

جفنگیات-سخنان یاوه

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)